loading...

شاید اینجا دارم بلند بلند فکر می کنم

بازدید : 9
جمعه 11 بهمن 1403 زمان : 15:21

Perfect blue/ 1997

راجع به یک خواننده زن که بنا به تصمیم مدیر کمپانیش تبدیل به یک بازیگر می‌شه.

خیلی جنبه روانشناسانه و پیچیده‌‌‌ای داره. درباره هویت و بحرانشه؛ با این حال زمانش طولانی نیست و ریتمش هم خیلی مناسبه اونم با این حد از پیچیدگی داستانی، می‌شه گفت حتی هنرمندانه است. توش به شدت مرز خیال و توهم و واقعیت نامشخصه و این از تدوین خوب و کارگردانی خوب تر ساتوشی کن حکایت داره.

+ بهش لقب تاریک ترین انیمیشن سینما رو دادن و با توجه به انیمه‌هایی که من دیدم این لقب می‌تونه برازنده اش باشه. برای همین هم من به شخصه دیدنش رو نمی‌تونم به کسی توصیه بکنم.

+ گویی الهامی‌برای ساخت قوی سیاه بوده و همینطور توی فیلم مرثیه‌‌‌ای بر یک رویا واو به واو سکانس وان اجرا شده البته با خریدن حق کپی رایت. و واقعا هم سکانس جذابیه.

+ حقیقتش انتظار نداشتم تا این حد بزرگسالانه باشه.

+ درباره اسمش کنجکاو بودم که دیدم خود انیمه با الهام از رمانی به همین اسم ساخته شده و ساتوشی کُن هم گفته که با اینکه کل رمان رو نخونده اما دوست نداشته اسم انیمه‌اش رو عوض کنه، چون اسم مرموزی بوده!

+ اسپویل:(( راستش یه نقد درست و حسابی پیدا نکردم که چیز تازه‌ای بگه. یا پیچیدگی داستانیش رو موشکافی بکنه.

یا کل چیزی که ما دیدیم درباره یه فیلم بوده که میما بازیگرش بوده. یعنی از اول تا آخر ما یه فیلم رو داخل یه انیمه دیدیم! تمامی‌کشت و کشتارها و اتفاقات و تغییر از خوانندگی به بازیگری و حتی موضوع تیمارستان و جمله پایانی انیمه.

یا هم اینکه نه، میما واقعا یه خواننده‌ای بود که تصمیم گرفت بازیگر بشه و دچار فروپاشی روانی و اختلال چندشخصیتی شد و کسانی که تو این کار نقش داشتن رو به قتل رسوند - که البته این کارها می‌تونست کار دوستش و استاکرش هم باشه (اما ما کشته شدن استاکر رو تو یکی از صحنه‌های فیلم دیدیم و این عجیبه)- و در نهایت دوستش تو تیمارستان بستری شد و خودش هم تو قالب یه بازیگر موفق به زندگیش ادامه داد!

یا یک تئوری سومی‌هم می‌تونه وجود داشته باشه و اون هم اینکه میما یک آدم نرمال توی یک کلوب بوده که به خاطر تجاوزی که بهش می‌شه تمام این داستان‌ها رو تو ذهنش می‌سازه تا این اتفاق رو فراموش بکنه.

اگه دومی باشه چرا استاکر تو خودِ فیلمی‌که میما بود هم بود و توسط میما به قتل رسید؟! مگه اینکه همون به علت قاطی شدن مرز واقعیت و توهم میما بوده باشه و در واقع استاکره همون دوستش بوده! اما میما نمود بیرونی استاک شدنش رو مثل بازیگرِ اون نقش تصور می‌کرده! که اون وقت بازم سوال پیش میاد که پس وسط خوانندگی میما چیکار می‌کرد؟ :| که به نظر نرگس میما چون از وجود یه استاکر خبر داشت و توی فیلم هم یک نفر رو می‌کشه همه اینا با توهماتش در هم آمیخته و اون صحنهٔ قتل استاکر واقعیش تصورات خودش حین بازی کردن اون صحنه بوده )).

millennium actress/ 2001

حکایتیه از تاریخ سینمای ژاپن -که با حرکت رو به جلو مدرن تر می‌شه- که در اثنای قصه شخصیت اصلی که یک بازیگر زنه روایت می‌شه.

پیامش هم تاکید بر جستجوگری و لذت از زیبایی‌های مسیر و مهم بودن مسیر نسبت به مقصده. [کلید نمادشه؟]

به لحاظ فرم خیلی شبیه به انیمه قبلی بود؛ با همون تدوین، مشخص نبودن مرز خیال و واقعیت و مثل انیمه قبلی شخصیت اصلیش هم یک زن بازیگر بود.

برای من نچسب، طولانی، خسته کننده و آشفته بود. شاید اگه کوتاه‌تر می‌بود و بار درام داستان بیشتر، می‌تونستم دوستش داشته باشم. احتمالا کسی که آثار زیادی از سینمای ژاپن رو دیده باشه، بیشتر دوستش داشته باشه.

+ تعجب دستیار : راجع به تفاوت مخاطب‌ها.


Tokyo godfathers/ 2003

چند تا بی خانمان یک بچه رها شده رو پیدا می‌کنند و درگیری‌اشون با این موضوع داستان رو پیش می‌بره.

داستان و نحوه روایتش متفاوت با دو اثر قبلی ساتوشی کنه و چیزی که از همون دقایق ابتدایی جلب توجه می‌کنه، شخصیت پردازی خیلی خوب اثره. کمدی اش هم خیلی جذابه. یه انیمه کریسمسی که علاوه بر متمرکز نبودن روی زرق و برق حتی خیلی روی کریسمس بودن هم مانور نمی‌ده، جالب بود که فقط از اون فضا و زمان برای روایت متمرکزتر محتوای اصلی‌اش که خانواده است، استفاده می‌کنه.

با اینکه با گارد شروعش کردم و پوسترش خیلی دافعه داشت اما دوستش داشتم. اگه درام- کمدی با اتفاقات و تصادفات اغراق آمیز دوست داشته باشید، ازش لذت خواهید برد و حتی می‌تونید اون تصادفات رو نادیده بگیرید.

+ توی قسمتی از انیمه دو تا پوستر انیمه‌های قبلی ساتوشی کن رو می‌بینیم و روی یک کامیون هم اسم خود کارگردان رو.

Paprika/ 2006

اختراع دستگاهی به نام دی سی مینی باعث شده تا روانشناس‌ها با ورود به رویای کیس مورد نظرشون در جهت بهبود ازش استفاده کنند و حالا این دستگاه سرقت شده و داره در خلاف جهت هدفش استفاده می‌شه.

ایده بسیار جذابی داره و مثل دو تا انیمه قبلی پرفکت بلو و بازیگر هزاره باز هم داستان بر بستر درآمیختگی رویا و واقعیت تعریف می‌شه با همون رنگ‌ها و تم. توی اون دو تا انیمه نقش‌های اصلی بازیگر بودن، اینجا هم باز به فیلم و سینما اشاره می‌شه و یکی از نقش‌ها هم سابقا کارگردان [و بازیگر!] بوده و رویاش رو داشته.

نشون دادن دو بُعد دکتره توی خواب و واقعیت جذاب بود. توی رویا انگار اونی بود که توی واقعیت نمی‌تونست باشه. دو وجه متضاد از یک شخصیت و شاید خودآگاه و ناخوداگاه.

انگار هر چیزی که توی واقعیت باهاش مواجهیم توی رویا خودش رو نشون می‌ده و رویاها نشون دهنده ترس و بخشی از گدشته و خواسته‌های آدمی‌اند و از طرفی همونطوری که آخر انیمه می‌گه انگار واقعیت هم از رویا الهام می‌گیره‌.

+ این بار هم سه تا پوستر انیمه‌های قبلی رو می‌بینیم.

+ گویا نولان هم تلقین رو با الهام ازش ساخته! من تلقین رو نصفه نیمه دیدم ولی باز هم متوجه شباهت‌هاشون شدم!

ساتوشی کن علاقه عجیبی به طیف رنگی نارنجی و قرمز، قهوه‌ای و در هم آمیختن مرز بین رویا و واقعیت نشون می‌ده و توش مهارت هم داره.

هر 4 تا انیمه اش توی استودیو مدهاوس ساخته شده‌‌ان‌و ژانرهای چهار تا انیمه‌اش هم جالبن:

روانشناسانه.

بیوگرافی.

درام.

علمی-تخیلی.

کلا انیمه‌هاش به لحاظ فرم و محتوا قوی هستن ولی برای دیدنشون خیلی به سلیقه و روحیه اتون دقت کنید مخصوصا انیمه آبی تمام عیار. حالا سه تای بعدی هم خیلی سلیقه‌‌‌ای هستن ممکنه خوشتون بیاد ممکنه نیاد.

برام بنویس و من توی کریسمس می خونمش.

تعداد صفحات : -1

آمار سایت
  • کل مطالب : 0
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 10
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 40
  • بازدید کننده امروز : 40
  • باردید دیروز : 60
  • بازدید کننده دیروز : 61
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 102
  • بازدید ماه : 41
  • بازدید سال : 103
  • بازدید کلی : 104
  • کدهای اختصاصی